در مقطع کارشناسی در اهواز دانشجو بودم و در مناسبتها، میهمان نوای مخلصانه حاج صادق در حسینیه ثارالله بودم. یک باری هم حضوری در سالهای حدود ۷۹ و ۸۰ با او صحبت کردم. علیرغم این میزان تأثیرگذاری، آدم متواضع و بی ادعایی بود. در این بین مثنوی طولانی بیست و چند دقیقهای دیروزش حال و هوای خاصی داشت. به خصوص این هشت مصرع که مظلومیت پدرانه و اخلاص ایمانی و وفاداری انقلابی و ولایی، توامان در آن موج میزند:
منم که در دل طوفان به نوح مینازم * شبیه نوح به اولاد دل نمیبازم
اشاره کن به من ای نوح آسمانی من * ببین چهها کند این شور جانفشانی من
ببین چگونه دهم سر، پسر که چیزی نیست * به راه دوست، تمام جهان پشیزی نیست
محبتی نتواند مرا اسیر کند * مرا فقط غم تو ای امیر پیر کند
بعد از شنیدن این فرازها اولا برای خودم دعا کردم که کاری نکنم که پدرم در چنین شرایطی قرار بگیرد (خیلی شرایطی دشواری است که واقعا گفتنی نیست) و نیز دعا کردم فرزندانم مرا در چنین شرایطی قرار ندهند و اعتقاداتم را چنین به آزمون نگذارند. و در نهایت دعا کردم اگر به هر دلیلی چنین شد، آن قدر قدرت و شجاعت داشته باشم که بتوانم مثل حاج صادق عمل کنم.